ایرانگرد کوچولوی من
من و بابایی عاشق سفریم حتی اگه کوتاه باشه همه نگرانیم از این بود که تو توی راه و تو ماشین اذیت بشی ولی خدا رو شکر خیلی پایه بودی اونم چه جور اولین بار رفتی مشهدخونه مامانجان(مامان مامان فاطمه)که خیلی دوستت داره و برای اولین بار همه تو رو دیدن خاله ها دایی ها و زنداییها و از اونجا به بعد مسافرتهای جنابعالی کلید خورد تهران شمال یزد شیراز و اصفهان و کاشان و طبس و بجنورد و البته این وسط شمال هر چند ماه یک بار تکرار میشه چون تو و ایضا"من خیلی زود دلمون برای مبینا(دختر دایی عزیز مامان)تنگ میشه و طاقت دوریشو نداریم و منتظر اولین تعطیلی هستیم که بریم سمت جاده شمال زمستون و تابستونم نداره مبینا جون دلمون خیییییلی برات تنگ شده ...
نویسنده :
مهتاب
13:53